داستاني که نوشتي جالب بود چلي ترسناک نيست بهتره در مورد جزييات ببشتر توجه کني البته نه انقدر که خواننده رو باعث سر در گمي کنه بايد بتوني فضا هارو تشريح کني واز وضعيت مکان بگي مثلا نور فضا،ماه کامله يانه حتي کاملا بودن ماه هم باعث ترس ميشه وضعيت خونه چطوري بود مثلا ميشه گفت "خونه بزرگي بود که يه حياط نسبطا بزرگ چند تا درخت خشک به چشم مي خورد صداي چکه اب از شير زنگ زده ي ته حياط به گوش مي رسيد به طرف در رودي رفتم در فلزي بود شيشه هاي شکسته دستمو گذاشتم رودر،سرماي در به دستم منتقل شد وقتي در رو باز کردم راه روي تنگ وتاريکي روبه روم باز شدمي خواستم سريع راره رو رو بگذرونم پس به سرعت به طرف انتهاي راه رو دويدم ميان راه پايم به چيزي گير کرد وافتادم زمين زانو هايم زخم شد کمي خون مي امد وقتي برگشتم تا ببينم چي به پايم گير کرده بود.چيزي نديدم پاچه شلوارم را بالا زدم جاي چند انگشت را روي پايم بود..."واز اين جور چيز ها بايد ترس رو يواش يواش به خواننده القا کني البته هنوز جا داره دامه بدم ولي فکر کنم متوجه شد

@tarsovahshat